باور عمومی این است که با بالاتر رفتن سن، توانایی یادگیری در ما رو به افول میگذارد؛ اما نتایج مطالعات میگویند که شاید واقعاً این طور نباشد. در این مقاله می خواهیم درباره سن مناسب برای یادگیری زبان انگلیسی برایتان بگوییم.
به طور کلی، مراحل مختلف زندگی، مزایای مختلفی در یادگیری زبان به ما ارائه میدهند. وقتی نوزاد هستیم، ما توانایی شنوایی بهتری برای صداهای مختلف داریم؛ وقتی کودک نوپا میشویم، ما سرعت شگفت انگیزی در فراگیری لهجههای محلی داریم.
در مرحلهی بزرگسالی نیز، توجه بیشتری به ظرفیتها و مهارتهای حیاتی خود، مانند سواد داریم که به ما امکان میدهد تا دایرهی واژگان خود را حتی در زبان مادری، گسترش دهیم. درواقع، مجموعهای عواملی فراتر از سن و سال (شامل شرایط اجتماعی، روشهای تدریس و حتی عشق و دوستی) میتواند بر تعداد و همچنین کیفیت زبانهایی که صحبت میکنیم، مؤثر باشد.
کودکان برخلاف بزرگسالان خیلی وقتها سوالات زیادی راجع به ساختار و چراهای زبانی ندارند. برای آنها زبان تنها یک وسیله جهت برقراری ارتباط است. وسیلهای که میتوان برای ارتباط با دیگران، بازی و تفریح استفاده کرد. برای آنها ساختارها و قواعد زبانی ارزشی ندارند. برای همین است که کودکان و خردسالان با تکرار و کپی برداری و سپس آزمون و خطا زبان جدیدی را میآموزند. شاید برای همین است که کودکان در تلفظ کلمات و آهنگ جملهها بسیار سریعتر و بهتر از بزرگسالان عمل میکنند.
کودکان و نوجوانان، به دلیل طبیعت کنجکاو و پرشوری که دارند، اغلب از فعالیتهایی که نیازمند دقت میباشند گریزان هستند. به گفته آن ها، این فعالیتها حوصله سر بر و بی معنی میباشد. واضح است که این توضیحات حتی اگر درست باشند، از اهمیت فعالیتهایی مانند خواندن و یا نوشتن در یادگیری یک زبان کم نمیکنند. زبان آموزانی که در سنین خردسالی و نوجوانی از انجام این فعالیتها سرباز زدهاند، با مشکلات بیشتری در محیط دانشگاهی و همچنین در هنگام تست زدن امتحان رو به رو میباشند.
بزرگسالان از طرفی دیگر، با دقت بیشتری برای یادگیری زبان خارجی تلاش میکنند و حتی ممکن است در بسیاری مواقع، به اصطلاح مو را از ماست بیرون بکشند. این دقت بیشتر به دقت و درستی زبان (همان Accuracy ) کمک میکنند تا به روان صحبت کردن (همان Fluency). به همین دلیل است که بزرگسالان به طور کلی تمایل بیشتری به فکر کردن و نوشتن دارند تا به حرف زدن.
خود آگاهی نیز یکی از دلایلی است که میتواند به یادگیری زبان لطمه زده و آن را آهسته تر کند. همانطور که میدانید یک زبانآموز بزرگسال از اشتباه کردن بیزار است، به خصوص اگر اشتباه او جایی باشد که بیشتر متوجه شوند. با هدایت و راهنماییهای درست یک معلم زبان و با بالا بردن اعتماد به نفس زبانآموزان بزرگسال میتوان به آنها مهارت اصلاح زبان را یاد داد. این یعنی اینکه بزرگسالان هنگام حرف زدن بر صدای خود گوش کرده و آن را با ساختارهایی که یاد گرفته اند و لهجههای که شنیده اند و کلمهها و مثالهایی که یادگرفتهاند مقایسه می کنند و در صورتی که تفاوتی مشاهده کنند، میتوانند زبان خود را اصلاح کنند؛ این اصلاح خود آگاه در بلند مدت میتواند زبانآموزان روانی بسازد که اصطلاحات و ساختارهای زبانی را به درستی و به راحتی استفاده میکنند.
یادگیری زبان در هر سنی امکان پذیر میباشد. این درست است که می گوییم کودکان سریعتر و راحتتر زبان را یاد میگیرند. اما اینکه بگوییم بزرگسالان نمیتوانند زبان را خوب و درست یاد بگیرند، اشتباه است. بزرگسالان باید تلاش بیشتری کرده تا به عادتهای خود غلبه کنند. از طرفی دیگر، در سنین پایینتر ، زبانآموزان باید هدفمند تر و شاید حتی گاهی در چهار چوب مشخصتری هدایت شوند تا بتوانند موفقیت بیشتر و همه جانبه تری را داشته باشند.
فوايد آموزش زبان دوم
آموزش زبانهاي دوم و سوم علاوه بر آنكه به فرد در ارتباط بهتر كمك ميكند، به موفقيت فرد در برنامههاي مدرسه و مهارتهاي حل مسئله نيز كمك ميكند. اين افراد درك عميقتري از فرهنگ خود و همچنين فرهنگ زباني كه در آن مسلط شدهاند، دارند. همچنين اين افراد در رقابتهاي شغلي براي كسب مشاغل بهتر و ارتباطهاي بينالمللي موفقتر میباشند.
ترنکیک، خود اصالتاً اهل صربستان است. بعد از اینکه او به انگلستان نقلمکان کرد؛ در بیستسالگی توانست به زبان انگلیسی مسلط شود. او میگوید که هنوز هم مرتکب اشتباهات دستوری میشود؛ بهخصوص وقتی که احساس خستگی یا استرس داشته باشد. او بعدها در یک ایمیل مینویسد:
علیرغم همهی اینها، نکتهی مهم این است که من اکنون میتوانم کارهای فوقالعادهای را به زبان انگلیسی انجام دهم. من میتوانم از بزرگ ترین آثار ادبی لذت ببرم، میتوانم محتوایی معنیدار و منسجمی تولید کنم که حتی قابلیت انتشار هم داشته باشد.